رویکرد هوش متعادل، رویکردی ارتباط محور است...ارتباط در سه بخش مطرح میشود... ارتباط انسان باخود،انسان با انسان،انسان با جمع...ریشه بسیاری از مشکلات امروزی ما، اختلال ارتباطات میان فردی است... در ارتباط با کودک ما ابتدا باید از درستی ارتباط با وی مطمئن شده باشیم و بعد پیام بفرستیم...
کودک ما مثل کاغذ عکاسی ست و وظیفه والدین مهیا کردن شرایطی است که باعث بهترین نوع ظهور استعداد های کودک شود... در فراهم آوردن شرایط محیط باید به این نکته توجه کنیم که کودک من منحصر به فرد است...
حضور کودک به سه علت برای جامعه و خانواده بسیار با اهمیت است...کودکان سفیر شادی هستند و جامعه ای که در آن کودک نیست، شاد نیست کودک امانت الهی است...کودک عامل رشد و تعالی خود والدین و جامعه نیز هست... قبل از رشد و پرورش و شکوفایی کودک، پدر و مادر باید رشد یافته و شکوفا باشند...
وجه اشتراک گلها زیبایی آنهاست، اما رنگ، بو و... ویژگی های متفاوتی که دارند باعث شکل گیری هویت های متفاوت می شود...در نوزاد انسان هم وجه اشتراک معصومیت آنهاست، اما قومیت، رنگ پوست، نژاد و... باعث هویت های مختلف می شود...مطالبی که می آموزیم هم با کودک درون ما ارتباط دارد و هم با کودک بیرون ما(فرزند ما)...اگر نتوانیم ارتباط خوبی با کودک درون مان داشته باشیم با فرزندمان نیز نمی توانیم ارتباط خوبی برقرارکنیم...
تمام رفتارهای ما با خودمان حول محور چهار موضوع است؛مهربانی محور، خشونت محور، کنترل محور، آزادی محور... ما هم به همدیگر و هم به داشته هایمان وابسته ایم، این وابستگی زمانی آسیب زا است که به مالکیت و بعد از آن به چسبندگی تبدیل شود...اما اگر در جهت درست باشد به تفکر امانت و بعد از آن به محبت تبدیل می شود.مادر با مهرورزی خود به کودک، ظرف خالی کودک خود را از محبت پر میکند...اگر کودک از مهر مادر سرشار شود، در دوران بعدی زندگی ش میتواند این مهر و محبت را مبادله کند...
استعداد یعنی توانایی بالقوه ای که نظام نظام آفرینش، در انسان به ودیعه گذاشته...در این زمینه به سه نکته باید توجه کنیم؛ استعدادهای بالقوه انسان، خصوصیات، محیط... هدف رویکرد هوش متعادل انسانی ست که به آرامش روان و تعالی روح دست پیدا کرده باشد.
استعدادهایی که انسان داراست،همه اش خیر است و محیط غنی باعث می شود خصوصیات خیر شکوفا شود...نوازش را با تبادل نوازش اشتباه نگیریم...انسان،جسم،ذهن و روان است در مسیر تعالی روح،زمانی می توان کودک را نوازش کرد که نیازهای جسمی و ذهنی و روانی اش را بشناسیم و به موقع و به اندازه و در حد تعادل به آن پاسخ دهیم.
آغوش گرم، صدا و احساس خوب مادر سبب آرامش و امنیت کودک می شود...اگر مادر نوازش دریافت کند، می تواند پرداخت کند. اما منبع نوازش نه برای مادر بلکه برای همه افراد جامعه کجاست؟...ابزار دریافت نوازش؛حواس پنج گانه است، بینایی، شنوایی، بویایی، چشایی، لامسه...مراقب ورودی ها باشیم.
سه ابزار اصلی برای تبادل و ابراز نوازش وجوددارد؛نگاه و نوازش چشمی،کلام و نوازش کلامی،نوازش پوستی...نگاه انسان، نمایش احساس درونی اوست، احساس خوشایند و ناخوشایند در نگاه منعکس می شود... بچه ها به زبان نگاه مسلط اند، با چه نگاهی به آنها می نگریم...واژه و لغات استفاده شده و احساسات پشت آنها بسیار مهم است...اینکه ما از چه واژه هایی بیشتر استفاده میکنیم... تلاش کنیم تا صدایمان در بچه ها تداعی لذت بخشی داشته باشد.
سه ابزار اصلی برای تبادل و ابراز نوازش وجوددارد؛نگاه و نوازش چشمی،کلام و نوازش کلامی،نوازش پوستی...نگاه انسان، نمایش احساس درونی اوست، احساس خوشایند و ناخوشایند در نگاه منعکس می شود... بچه ها به زبان نگاه مسلط اند، با چه نگاهی به آنها می نگریم...واژه و لغات استفاده شده و احساسات پشت آنها بسیار مهم است...اینکه ما از چه واژه هایی بیشتر استفاده میکنیم... تلاش کنیم تا صدایمان در بچه ها تداعی لذت بخشی داشته باشد.
زندگی مشترک مثل یک پازل میمونه...این که یک پازل نیاز به قطعات و جزییاتی داره برای کامل شدن...جزییات زندگی هم نیاز به تحلیل و بررسی دارد...همچنین برای چینش این جزییات نیاز به مشارکت و همراهی داریم
برای چینش پازل نیاز به بردباری هست...برای چینش جزییات پازل زندگی و قرارگیری هر جز در جای خودش هم بردباری و صبوری لازمه...باید بدون سرزنش و مقصر یابی پازل چینی رو باید تمرین کنیم
ازدواج یعنی تأمین معیشت زن از طرف مرد و تمکین جنسی زن در مقابل مرد...ما دو جور واقعیت داریم یک واقعیت مبتنی بر ذهنیت و بعضی وقت ها توهم ذهنی یک واقعیت مبتنی بر حقیقت هستی...با رویا وارد زندگی مشترک می شویم و بعد رویاهایمان به حقیقت تبدیل نمی شود چون اصلاً بر پایه حقیقت نیست
ازدواج پی هست به بیان دیگر ازدواج یک نردبان برای رفتن به پشتبام همسری است...از این به بعد این زن و شوهر جوان هستند که باید با کمک هم این پلهها را بالا بروند...اگر از ازدواج عبور نکنیم و به همسری نرسیم و حتی از همسری هم عبور نکنیم انتها ازدواج یا به همسری میرسد یا اگر توقف کنیم طلاق میباشد.
پازل ازدواج و همسری در ایران بسیار آشفته، قطعات پراکنده و جمع آوری این قطعاتو، کنار هم گذاشتن و تمیز کردن و هر کدام را جای خودش قرار دادن احتیاج به صبوری دارد...از این چهار بُعد فقط مادر هستیم سه بُعد دیگر یا در ما وجود ندارد با خیلی ضعیف هست...دو واژه زنانگی و مردانگی باید از نو تعریف بشود
یک زن باید جاذبه جنسی داشته باشد و جذب کند ولی چه کسی را، در کجا وچگونه ...در این فضا رابطه جاذب و مجذوب اتفاق میافتد و رابطه جنسی شکل میگیرد ...رابطه جنسی مقدس است مطهر است رابطه جنسی پاک است رابطه جنسی یک ارزش است
درمورد رابطه جنسی هدف در بُعد مادی تداوم نسل میباشد و البته بر سلامتی جسم هم تأثیر دارد...در بُعد اول جاذب بود و مجذوب در بُعد دوم مرد عاشق و زن معشوق میباشد...اگر ما این نیرو را نشناسیم و روش ذخیره کردن آن را هم نشناسیم خب ضرر کردیم چون نیرو را به راحتی از دست دادیم
در رابطه ازدواج و همسری کلمه عشق یکی از قطعات مهم پازل است...در رویکرد هوش متعادل ما به چه چیزی میگوییم عشق و عشق را چگونه معنا میکنیم و چگونه تفسیر میکنیم...آن نیرویی که حاصل می شود مهر است
سلامت، موفقیت و خوشبختی فرزندان سه آرزوی مهم والدین برای فرزندان است. همه ی تلاش والدین، هزینه ها، صرف وقت، کلاس-ها، آموزش ها و حتی گاهی خشونت ها، همه و همه برای پرورش کودکان سالم، موفق و خوشبخت است. ولی چرا این اتفاق نمیفتد یا نگران هستیم این اتفاق نیفتد؟! ما نگرانِ سلامتی و موفقیت و خوشبختی کودکان هستیم و والدین گرامی نیز از هیچ تلاش و کوششی مضایقه ندارند. پس چرا در واقعیت این آرزوها محقق نشده یا کمتر محقق می شود؟ ما در مرحله ی گذار از جامعه ی قدیمی به جامعه ی جدید و مدرن، نتوانسته ایم یک روش فرزندپروری مشخصی ابداع کنیم؛ زیرا از یک سو روش گذشتگان را کنار گذاشته ایم و از سوی دیگر نتوانسته ایم روش های مدرن را به طور صحیح منتقل و ابداع کنیم؛ به عبارت دیگر برای تعلیم و تربیت فرزندانمان یک رویکرد مشخص نداشته ایم. رویکرد؛ یعنی الگو و روش تعلیم و تربیت یا آموزش و پرورش بر پایه ی نظریه های روانشناسی. اکنون فرصت مناسبی است تا با استفاده از منابع معتبر دیگران، بخصوص غرب و منابع سنتی خودمان و نیز جمع آوری تجربه های کار با کودک و خانواده، یک رویکرد جدید ابداع و معرفی کنیم؛ رویکردی که متناسب با فرهنگ بومی خودمان و متکی بر دستاوردهای علمی دنیا است. توجه کنیم که علم از آنِ خداوند است و هرجایی که باشد، می توانیم آن را به دست آوریم و از آن استفاده کنیم، ولی برای استفاده ی صحیح از آن باید معیار داشته باشیم. امروزه در دنیا رویکردهای زیادی وجود دارد. رویکرد غالب در نظام آموزش و پرورش ما رویکرد رفتارگرایی است و رویکردهای شناخت گرایی و انسان گرایی کم کم به تقلید از اروپا وارد شده است . هر رویکرد از دو بخش بینش و روش تشکیل شده است؛ بینش یعنی نگاه و روش یعنی چگونگی و عملکرد. در بینش، به چرایی و در روش، به چگونگی پاسخ میدهیم. در حقیقت قبل از هر اقدام یا تصمیمی باید به سه سؤال «چیستی»، «چرایی» و «چگونگی» پاسخ دهیم. هدف ما معرفی یک رویکرد بومی است؛ «رویکرد هوش متعادل» حاصل بیش از سی سال کار مُداوم با کودک و خانواده، مطالعه و پژوهش در متون علمیِ روانشناسی و متون سنتی و نیز جمع آوری تجربه ها است. برای رسیدن به آرزوی کودک سالم، موفق و خوشبخت در آینده و نیز داشتن راهبرد، لازم است به راهکار اساسی و عملی و متکی به نظریه ی علمی فکر کنیم. برای این هدف بايد هوش های پایه، مهارت هاى زندگى و نیز ارزش هاى زندگى را در بچه ها تقويت كنيم. انسان وقتى به دنيا مى آيد از لحاظ جسمى كامل است و بايد نمو كند، روح نیز متصل به آگاهى كل است. در خلقت، غريزه در جسم و فطرت در روح با انسان به دنيا مى آيند، اما ذهن در طول زمان بايد شكل بگيرد و رشد كند. به همین دلیل ما از ذهن شروع كرديم، چراکه هوش، مهارت استفاده از ذهن است. مهارت آموختنی است، پس باید یاد بگیریم که مهارت استفاده از ذهن را پیدا و کسب کنیم. یک انسان باهوش، انسانی است که بهترین استفاده را از ظرفیت های ذهنش می کند. تا حدود چهل سال پیش، هوش را فقط هوش شناختی یا IQ یا هوش عقلانی می دیدند. متأسفانه این باور همچنان در کشور ما وجود دارد که «بچه ای باهوش است که IQ بالایی دارد». درحالی که از حدود چهل سال پیش هوش های چندگانه مطرح شد که معروف ترین نظریه های مربوط به آن متعلق به هوارد گاردنر-روانشناس امریکایی- است. امروزه اثبات شده که ذهن و هوش، بخش های مختلفی دارند و انسانی که از تمام ابعاد هوش و ذهن خود استفاده کند، باهوش است. نظریه ی هوش متعادل نیز به این تقسیم بندی ذهن و هوش اعتقاد دارد. در نگاه هوش متعادل، ذهن شبیه به یک میز دایره ای شکل است که هشت مدیر برای اداره ی بخش های مختلف بدن در آنجا حضور دارند.